هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و فنا در آن سخن میگوید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی خونریز و سخت یاد میکند که نیازمند فداکاری و از خودگذشتگی است. او از شمس تبریزی به عنوان نماد عشق الهی یاد میکند و از مخاطب میخواهد تا در این عشق فانی شود و به حیات جاودان دست یابد.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و تجربهی زندگی است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند فنا در عشق الهی، برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۱۴
ناگهان اَنْدَردَویدم پیشِ وِیْ
بانگ بَرزَد مَستِ عشق او که هَی
هیچ میدانی چه خون ریز است او؟
چون تویی را زَهره کی بودهست، کَی؟
شِکَّران در عشقِ او بُگْداختند
سَربُریده ناله کُن، مانندِ نَی
پاک کُن رَگهایِ خود در عشقِ او
تا نَبُّرَد تیغِ او پایَت زِ پَی
بر گُلِستانَش گُدازان شو چو برف
تا بَرآرَد صد بهار از ماهِ دَی
یا دَرآ و نَرمْ نَرمَک مُرده شو
تا تو را گویند ای قَیّومِ حَی
حَبْس کُن مَر شیره را در خُنْبِ حَق
تا بِجوشَد، وارَهَد از نیک و بَی
شَمسِ تبریزی بیا در من نِگَر
تا بِبینی مَر مرا، مَعْدومْ شَی
بانگ بَرزَد مَستِ عشق او که هَی
هیچ میدانی چه خون ریز است او؟
چون تویی را زَهره کی بودهست، کَی؟
شِکَّران در عشقِ او بُگْداختند
سَربُریده ناله کُن، مانندِ نَی
پاک کُن رَگهایِ خود در عشقِ او
تا نَبُّرَد تیغِ او پایَت زِ پَی
بر گُلِستانَش گُدازان شو چو برف
تا بَرآرَد صد بهار از ماهِ دَی
یا دَرآ و نَرمْ نَرمَک مُرده شو
تا تو را گویند ای قَیّومِ حَی
حَبْس کُن مَر شیره را در خُنْبِ حَق
تا بِجوشَد، وارَهَد از نیک و بَی
شَمسِ تبریزی بیا در من نِگَر
تا بِبینی مَر مرا، مَعْدومْ شَی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.