۲۹۷ بار خوانده شده
ناگهان اَنْدَردَویدم پیشِ وِیْ
بانگ بَرزَد مَستِ عشق او که هَی
هیچ میدانی چه خون ریز است او؟
چون تویی را زَهره کی بودهست، کَی؟
شِکَّران در عشقِ او بُگْداختند
سَربُریده ناله کُن، مانندِ نَی
پاک کُن رَگهایِ خود در عشقِ او
تا نَبُّرَد تیغِ او پایَت زِ پَی
بر گُلِستانَش گُدازان شو چو برف
تا بَرآرَد صد بهار از ماهِ دَی
یا دَرآ و نَرمْ نَرمَک مُرده شو
تا تو را گویند ای قَیّومِ حَی
حَبْس کُن مَر شیره را در خُنْبِ حَق
تا بِجوشَد، وارَهَد از نیک و بَی
شَمسِ تبریزی بیا در من نِگَر
تا بِبینی مَر مرا، مَعْدومْ شَی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بانگ بَرزَد مَستِ عشق او که هَی
هیچ میدانی چه خون ریز است او؟
چون تویی را زَهره کی بودهست، کَی؟
شِکَّران در عشقِ او بُگْداختند
سَربُریده ناله کُن، مانندِ نَی
پاک کُن رَگهایِ خود در عشقِ او
تا نَبُّرَد تیغِ او پایَت زِ پَی
بر گُلِستانَش گُدازان شو چو برف
تا بَرآرَد صد بهار از ماهِ دَی
یا دَرآ و نَرمْ نَرمَک مُرده شو
تا تو را گویند ای قَیّومِ حَی
حَبْس کُن مَر شیره را در خُنْبِ حَق
تا بِجوشَد، وارَهَد از نیک و بَی
شَمسِ تبریزی بیا در من نِگَر
تا بِبینی مَر مرا، مَعْدومْ شَی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.