هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج سلوک، فنا، و وابستگی به یار می‌پردازد. شاعر از دشواری‌های راه عشق و سیر و سلوک سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که عاشقان با وجود همه رنج‌ها، همچنان به لطف یار امیدوارند. همچنین، تأکید دارد که سودای عشق همواره با نقصان همراه است و رسیدن به مقصود، نیازمند گذر از مراحل سخت است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر، درک آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند فنا و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۳۰۰

سالک از منزل نزدیک شکایت دارد
شوق را سست کند ره چو نهایت دارد

تشنه تیغ فنا راست سپر ابر بلا
شمع آتش به سر از دست حمایت دارد

استخوانش اگر از دوری ره سرمه شود
عاشق از یار همان چشم عنایت دارد

آتشی در ته پا هست اگر رهرو را
هر گیاهی به رهش شمع هدایت دارد

تاک از گریه مستانه به میخانه رسید
گریه ای کز سر دردست سرایت دارد

سود سودای محبت همه در نقصان است
ساده لوح آن که تمنای کفایت دارد

اول سیر و سلوک است به دریا چو رسد
گر به ظاهر سفر سیل نهایت دارد

صائب اندیشه انجام نیارم کردن
بس که آشفته مرا فکر بدایت دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.