هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی به موضوعاتی مانند عشق، ندامت، ملامت و قیامت میپردازد. شاعر بیان میکند که کسانی که از عشق و ندامت آه نمیکشند، به مقام والایی نمیرسند. همچنین، او به اهمیت عشق و تأثیرات عمیق آن بر زندگی اشاره میکند و از ملامت دیگران نیز سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، استفاده از واژگان و استعارههای پیچیده ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۳۴۷۰
هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد
نفس صاف ز دل صبح قیامت نکشد
هرکه خواهد که گرانسنگ بود میزانش
به که امروز سر از سنگ ملامت نکشد
تا ازان یار سفر کرده نگیرد خبری
اشک ما پای به دامان اقامت نکشد
نفس سوخته عشق ز پا ننشیند
تا گلاب از گل خورشید قیامت نکشد
سایه عشق گران است، عجب نیست اگر
سرو در زیر پر فاخته قامت نکشد
کرده ام خنده به ارباب ملامت صائب
اره چون بر سر من سین سلامت نکشد؟
نفس صاف ز دل صبح قیامت نکشد
هرکه خواهد که گرانسنگ بود میزانش
به که امروز سر از سنگ ملامت نکشد
تا ازان یار سفر کرده نگیرد خبری
اشک ما پای به دامان اقامت نکشد
نفس سوخته عشق ز پا ننشیند
تا گلاب از گل خورشید قیامت نکشد
سایه عشق گران است، عجب نیست اگر
سرو در زیر پر فاخته قامت نکشد
کرده ام خنده به ارباب ملامت صائب
اره چون بر سر من سین سلامت نکشد؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.