هوش مصنوعی:
این متن شعری از صائب تبریزی است که به موضوعات مختلفی مانند عرفان، حکمت، زندگی و مرگ، عشق، و طبیعت میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، به بیان حقایق زندگی و هستی میپردازد. او از آینه، دایره، پرگار، موسیقی، میوه جنت، خورشید، و دیگر عناصر طبیعی برای انتقال مفاهیم عمیق استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۵۱۰
نه همین اهل خرد آینه اسرارند
که ز خود بیخبران نیز خبرها دارند
نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
همه حیرت زده گردش این پرگارند
بی گره شو که به یک چشم زدن می گذرند
رشته ها از نظر سوزن، اگر هموارند
به ادب باش درین بزم که این پست و بلند
همه در کار، پی رونق موسیقارند
قانعانی که فشردند به دل دندان را
خبر از چاشنی میوه جنت دارند
آنچه از مایده فیض بر این نه طبق است
رزق جمعی است که در پرده شب بیدارند
سالکانی که دل روشن از اینجا بردند
در ته خاک چو خورشید همان سیارند
می رسد زود به معراج فنا دست بدست
هرکه را خانه برانداختگان معمارند
پیش جمعی که رسیدند ز ساحل به محیط
کوهها کبک صفت جمله سبکرفتارند
نیست ممکن که تراوش کند از ما سخنی
در نهانخانه ما آینه ها ستارند
خاکساری نه بنایی است که ویران گردد
سیلها عاجز کوتاهی این دیوارند
سر درین معرکه بیقدرتر از دستارست
این رفیقان سبکسر به غم دستارند
خوبرویان که ندارند رگ تندی خوی
مفت طفلان هوس همچو گل بی خارند
خودفروشان جهان راست غم رد و قبول
عارفان فارغ از اقرار و غم انکارند
من گرفتم چمن آرا ز چمن بیرون رفت
سر بسر شبنم این باغ اولوالابصارند
صائب آنان که درین عهد سخن خرج کنند
دانه سوخته در شوره زمین می کارند
که ز خود بیخبران نیز خبرها دارند
نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
همه حیرت زده گردش این پرگارند
بی گره شو که به یک چشم زدن می گذرند
رشته ها از نظر سوزن، اگر هموارند
به ادب باش درین بزم که این پست و بلند
همه در کار، پی رونق موسیقارند
قانعانی که فشردند به دل دندان را
خبر از چاشنی میوه جنت دارند
آنچه از مایده فیض بر این نه طبق است
رزق جمعی است که در پرده شب بیدارند
سالکانی که دل روشن از اینجا بردند
در ته خاک چو خورشید همان سیارند
می رسد زود به معراج فنا دست بدست
هرکه را خانه برانداختگان معمارند
پیش جمعی که رسیدند ز ساحل به محیط
کوهها کبک صفت جمله سبکرفتارند
نیست ممکن که تراوش کند از ما سخنی
در نهانخانه ما آینه ها ستارند
خاکساری نه بنایی است که ویران گردد
سیلها عاجز کوتاهی این دیوارند
سر درین معرکه بیقدرتر از دستارست
این رفیقان سبکسر به غم دستارند
خوبرویان که ندارند رگ تندی خوی
مفت طفلان هوس همچو گل بی خارند
خودفروشان جهان راست غم رد و قبول
عارفان فارغ از اقرار و غم انکارند
من گرفتم چمن آرا ز چمن بیرون رفت
سر بسر شبنم این باغ اولوالابصارند
صائب آنان که درین عهد سخن خرج کنند
دانه سوخته در شوره زمین می کارند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.