۲۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۲۸

ز چهره تو بهشت آب و تاب بردارد
ز جلوه تو قیامت حساب بردارد

نصیب سوختگان می رسد ز پرده غیب
همیشه آبله آب از سراب بردارد

چنین که خوی تو کرده است عام ناسازی
عجب که آتش سوزان کباب بردارد

چنان عقیق تو از خون خلق شد سیراب
که از مشاهده اش زخم آب بردارد

بغیر لخت دل و پاره جگر صائب
چه توشه کس ز جهان خراب بردارد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.