۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۳۶

خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد

سر بریده شبنم به آفتاب رسید
همان امید مرا گرم جستجو دارد

چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟
درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد

همین نه گردن شیطان ز کبر دارد طوق
به هر که بنگری این طوق در گلو دارد

ز بوی یاسمن یأس مغز من تازه است
گل امید ندانسته ام چو بو دارد

ز لاله زار شهادت قدم برون مگذار
بغیر تیغ که آبی دگر به جو دارد؟

مجوی سر خط آزادی از فلک صائب
که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.