۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۹۵

شرمی که بود ساخته مطلوب نباشد
شهباز نظر دوخته محجوب نباشد

یوسف صفتی را که زلیخا برد از راه
پروای نظربازی یعقوب نباشد

از چهره بی شرم شود عشق هوسناک
زان حسن بپرهیز که محجوب نباشد

حسنی که ز صورت نبود معنی او بیش
گر ماه تمام است که مرغوب نباشد

درد همه کس بیشتر از تاب و توان است
در پله خود کیست که ایوب نباشد

چندان که چو گل گوش فکندیم درین باغ
حرفی نشنیدیم که دلکوب نباشد

بی سختی ایام بصیرت نتوان یافت
کورست هرآن ره که لگدکوب نباشد

عقل است حجاب کشش عالم بالا
دیوانه محال است که مجذوب نباشد

صائب دل عاشق به چه امید شود خون
خونخواری اگر شیوه محبوب نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.