هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، به زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عمیق عشق می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات عاشقانه و دردهای ناشی از عشق را بیان می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند دوری از معشوق، ناامیدی، وصف جمال یار، و تأثیرات روحی عشق در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۴۴۸۸

نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگیرد
چگونه این می بیرنگ رنگ جام نگیرد

چه گردها که ز معموره وجود برآید
اگر حجاب ترا دامن خرام نگیرد

سلام ما چه که از حسن بی مثال به جایی
رسیده است کز آیینه هم سلام نگیرد

به زیر گرد خط آن زلف رفته رفته نهان شد
که خون صید محال است چشم دام نگیرد

چنان ز لعل تو سیراب شد زمین جگرها
که هیچ تشنه جگر از عقیق نام نگیرد

سراب باد محیطی که تشنه ای ننوازد
شکسته باد سبویی که دست جام نگیرد

چو سایه محمل لیلی نهد سراز پی مجنون
شکوه حسن اگر ناقه را زمام نگیرد

عبث به دیده حسرت مبین به عمر سبک رو
که پیش آب روان را کسی به دام نگیرد

تو تا به خویش نپیچی نفس شمرده نگردد
تو تا چو بحر نجوشی سخن قوام نگیرد

چنین که در دهن تیغ می رود خط مشکین
عجب که کشور حسن ترا تمام نگیرد

مکش به وعده ز دامان یار دست چو صائب
که هر که پخته بود کار خویش خام نگیرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.