۲۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۰۰

مستی ما از می شبانه نباشد
مطرب ما از برون خانه نباشد

سلسله جنبان چه می کند سر پرشور
گردش گردون به تازیانه نه نباشد

گربودت دل به جای خویش چومرکز
دایره عیش را کرانه نباشد

لفظ بود جلوه گاه معنی روشن
لیلی ما بی سیاه خانه نباشد

بر دل درویش میهمان نشودبار
پای تکلف چو در میانه نباشد

در گذر از جمع زر که اهل کرم را
غیر کف سایلان خزانه نباشد

با دل پر خون زبان شکوه نداریم
آتش یاقوت را زبانه نباشد

پیش زبان دان درد عشق چو صائب
نیست نوایی که عاشقانه نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.