هوش مصنوعی: این متن به موضوعاتی مانند وحدت، فنا و ناپایداری وجود، بی‌اعتباری دنیا و نام و نشان، و انتظار برای لحظه‌ای ناب می‌پردازد. شاعر از محو شدن خود در اتحاد با معشوق، ناپایداری جسم و جان، و بی‌ثباتی دنیا سخن می‌گوید و آرزوی رهایی از تعلقات مادی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در فهم این مضامین با مشکل مواجه شوند.

غزل شمارهٔ ۴۵۳۶

چو خوش است اتحادی که حجاب تن نماند
که من آن زمان شوم من که اثر ز من نماند

شده محو جان روشن تن ساده لوح غافل
که ز شمع غیرداغی به دل لگن نماند

ز کلام پوچ عالم جرسی است پر ز غوغا
به چه خلوت آورم رو که به انجمن نماند

ز نشان ونام بگذر به امید بازگشتن
که عقیق نامجو را هوس یمن نماند

چو قلم ازان ز خجلت سرخودبه زیر دارم
که ز من به جای چیزی به جز از سخن نماند

همه شب در انتظارم که چو شمع صبحگاهی
نفسی بر آرم از دل که نفس به من نماند

نگذاشت جان روشن اثری ز جسم صائب
که زشمع هیچ بر جا ز گداختن نماند
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.