۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۳۸

دل ز سیر وسلوک بینا شد
قطره بر خویش گشت دریا شد

یافتم در دل آنچه می جستم
خضر من نقطه سویدا شد

رنگ می تا ز شیشه بیرون تاخت
وحشی هوش دشت پیما شد

در دبستان عشق هر طفلی
که ورق ساده کرد دانا شد

راه تجرید سخت باریک است
سوزنی سد راه عیسی شد

سر کوی تو آتشین جولان
از دل آب کرده دریا شد

بخیه خال او به رو افتاد
دزد در ماهتاب رسوا شد

صائب از چرخ آفرین برخاست
هر کجا خامه تو گویا شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.