۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۰۱

هرکه وحشت می کند ز آمیزش ما بیشتر
دردل سودایی مامی کند جا بیشتر

توسن سرکش چو میدان یافت طوفان می کند
شورش مجنون شد ازدامان صحرا بیشتر

آنچنان کز برگ ،بوی گل سبک پرواز شد
رازمارا پرده پوشی کرد رسوابیشتر

می شود سیل ضعیف از بند بی زنهارتر
ازخموشی راز من شد آشکارا بیشتر

دارد آتش زیر پا اشکم ز شوق دیدنش
در دل طفلان بود ذوق تماشابیشتر

حیرتی دارم که چون آهوی چشم گلرخان
دردل تنگ از رمیدن واکند جابیشتر؟

گر به این عنوان شود روی تو گلگل از شراب
می گشد طاوس از پر خجلت از پابیشتر

دور بر خود می کند صائب ره نزدیک را
می دود هرکس پی تحصیل دنیا بیشتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.