۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۰۹

شورش دیوانه گردد از بیابان بیشتر
می شود وحشت فزون چون گشت میدان بیشتر

نیست ممکن دل شود ساکن زدست رعشه دار
وحشت مجنون شد از وحشی غزالان بیشتر

شوخ چشمی دربساط صنع عین غفلت است
هرکه بیناتر درین هنگامه حیران بیشتر

خشک سازد ریشه نخل هوس رانان خشک
آرزو گرددز نعمتهای الوان بیشتر

می شود طول امل در موسم پیری زیاد
موج دارددر سراب خشک جولان بیشتر

لقمه بیش ازدهن سرمایه حسرت بود
تلخ گردد عیش مور ازشکرستان بیشتر

منت دست حمایت کارصرصرمی کند
شمع می لرزد به جان در زیر دامان بیشتر

نیست در زندان تن جانهای کامل راقرار
خصم آرامند گوهرهای غلطان بیشتر

شسته رویان گرچه می شویند از خاطر غبار
می دواند ریشه دردل خط ریحان بیشتر

چرخ صائب برمراد سفلگان گردد مدام
در زمین شور بارد ابر احسان بیشتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.