۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۵۲

نمی دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
به آتش می رود این غفلان از راه آب آخر

هواجویی که کشتی در محیط باده اندازد
سرخود در سر می می کند همچون حباب آخر

اگر در آتش افتد پاک طینت فیض می بخشد
که گل گردد برای رفع درد سر گلاب آخر

زکار افتاد چون ظالم به اهل ظلم پیوندد
که بال تیر می گردد پرو بال عقاب آخر

مکرر می گزد دل را اگر شهد و شکر باشد
نشد صائب ترا سیری نصیب از خورد و خواب آخر؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.