هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات درونی خود سخن میگوید که از بامداد با شور و هیجان همراه است. او از رویاها و خوابهایش میگوید که باعث شدهاند امروز در سرش شور و صفا باشد. شاعر به تقدیر و قضا اشاره میکند و میگوید که دلش پر از موکلان قضا است و جایی برای بهانهجویی باقی نمانده است. او از زندگی پرتلاطم و رقصمانندش سخن میگوید و از اینکه در دستان تقدیر گرفتار شده است، ناله میکند. شاعر همچنین به بیاعتباری وعدهها و نسیهها اشاره میکند و بر اهمیت نقد وقت تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۶۴
زِ بامْدادْ دِلَم میپَرَد به سودایی
چو وامْدارْ مرا میکُند تَقاضایی
عَجَب به خواب چه دیدهست دوشْ این دلِ من
که هست در سَرَم امروز شور و صَفرایی؟
ولی دِلَم چه کُند؟ چون مُوکَّلانِ قَضا
هَمیرَسَند پَیاپِی، به دل زِ بالایی؟
پُر است خانهٔ دلْ از مُوکَّلِ عَجَمی
که نیست یک سَرِ سوزن، بَهانه را جایی
بَهانه نیست، وَگَر هست، کو زبان و دلی؟
گُریز نیست، وَگَر هست، کو مرا پایی؟
جهانْ کُهْ آمد و ما هَمچو سیلْ از سَرِ کوه
رَوان و رَقص کُنانیم، تا به دریایی
اگر چه سیل بِنالَد، زِ راهِ ناهَموار
قَدَم قَدَم بُوَدَش در سَفَر تماشایی
چگونه زار نَنالَم، من از کسی که گرفت
به هر دو دست و دَهان، او مرا چو سُرنایی؟
هَوَس نِشَسته که فردا چُنین کنیم و چُنان
خَبَر ندارد کو را نَمانْد فردایی
غُلامِ عشقم، کو نَقْدِ وَقت میجویَد
نه وَعده دارد و نه نَسیهییّ و نی رایی
چو وامْدارْ مرا میکُند تَقاضایی
عَجَب به خواب چه دیدهست دوشْ این دلِ من
که هست در سَرَم امروز شور و صَفرایی؟
ولی دِلَم چه کُند؟ چون مُوکَّلانِ قَضا
هَمیرَسَند پَیاپِی، به دل زِ بالایی؟
پُر است خانهٔ دلْ از مُوکَّلِ عَجَمی
که نیست یک سَرِ سوزن، بَهانه را جایی
بَهانه نیست، وَگَر هست، کو زبان و دلی؟
گُریز نیست، وَگَر هست، کو مرا پایی؟
جهانْ کُهْ آمد و ما هَمچو سیلْ از سَرِ کوه
رَوان و رَقص کُنانیم، تا به دریایی
اگر چه سیل بِنالَد، زِ راهِ ناهَموار
قَدَم قَدَم بُوَدَش در سَفَر تماشایی
چگونه زار نَنالَم، من از کسی که گرفت
به هر دو دست و دَهان، او مرا چو سُرنایی؟
هَوَس نِشَسته که فردا چُنین کنیم و چُنان
خَبَر ندارد کو را نَمانْد فردایی
غُلامِ عشقم، کو نَقْدِ وَقت میجویَد
نه وَعده دارد و نه نَسیهییّ و نی رایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.