هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از دردها و رنجهای زندگی، عشق ناکام، و ناامیدیهای انسان سخن میگوید. شاعر از یار دلسوزی که نمکپاش زخمهایش است، از تلاشهای بیثمر، و از دنیایی که مانند یک شبستان گذرا است، مینالد. همچنین، به مفاهیمی مانند شرم، عشق، رنج، و عبرتگیری از زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۴۸۳۱
میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس
یار دلسوزی که می بینم نمکدان است وبس
پشت و روی این ورق رابارها گردیده ام
عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس
نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی
این جواهر سرمه در چشم غزالان است و بس
سنگ رایاقوت می سازم به صد خون جگر
روزیم چون آفتاب از چرخ یک نان است و بس
آن که گاهی عقده ای وا می کند ازکارمن
دربیابان طلب خار مغیلان است و بس
می کشد هرکس که در قید لباس آرد مرا
حلقه فتراک من طوق گریبان است وبس
چون نگردم گرد سرتاپای او چون گردباد؟
پاکدامانی که می بینم بیابان است و بس
دل نیازردن اگر شرط مسلمانی بود
می توان گفتن همین هندو مسلمان است و بس
چشم عبرت باز کن صائب ز شبنم پندگیر
حاصل قرب نکویان چشم گریان است وبس
یار دلسوزی که می بینم نمکدان است وبس
پشت و روی این ورق رابارها گردیده ام
عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس
نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی
این جواهر سرمه در چشم غزالان است و بس
سنگ رایاقوت می سازم به صد خون جگر
روزیم چون آفتاب از چرخ یک نان است و بس
آن که گاهی عقده ای وا می کند ازکارمن
دربیابان طلب خار مغیلان است و بس
می کشد هرکس که در قید لباس آرد مرا
حلقه فتراک من طوق گریبان است وبس
چون نگردم گرد سرتاپای او چون گردباد؟
پاکدامانی که می بینم بیابان است و بس
دل نیازردن اگر شرط مسلمانی بود
می توان گفتن همین هندو مسلمان است و بس
چشم عبرت باز کن صائب ز شبنم پندگیر
حاصل قرب نکویان چشم گریان است وبس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.