۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۰۵

می کند دست نوازش هم دل ما را خموش
خشت اگر مانع تواند شد خم می را ز جوش

بازی جنت مخور، از حال آدم پند گیر
درگذر مردانه زین گندم نمای جوفروش

پوچ گویی می دهد بر باد نقد عمر را
زود خالی می شود دیگی که ننشیند ز جوش

دیگران را گرم اگر سازد شراب آتشین
خون ما را شعله آواز می آرد به جوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.