هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ساقی می‌خواهد که از حال و روز رفته‌گان و بازمانده‌گان خبر بگیرد. او بیان می‌کند که در این شهر و کوی، جز ساقی کسی را ندارد و از او می‌خواهد که گاهی از بی‌کسانی مانند او نیز خبر بگیرد. شاعر همچنین از ساقی می‌خواهد که از نشانه‌های گم‌شدگان و خارهای خشکِ زمین‌گیر شده خبر بگیرد. در نهایت، با وجود بلندپایه بودن ساقی، از او می‌خواهد که گاهی از افراد فرودست نیز خبر بگیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'خار خشک' و 'زمین‌گیر گشته' ممکن است نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۵۰۴۱

ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش
از خویش رفتگان خبری می گرفته باش

رفتیم ما ولی دل و جان ماند پیش تو
از بازماندگان خبری می گرفته باش

ما را کسی به جز تو درین شهر و کوی نیست
گاهی ز بیکسان خبری می گرفته باش

چون تیر کج به راه خطا تا به کی روی ؟
گاهی هم ازنشان خبری می گرفته باش

از خار خشک ما که زمین گیر گشته است
ای برق خوش عنان خبری می گرفته باش

هر چند پایه تو به گردون رسیده است
ای ماه از کتان خبری می گرفته باش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.