هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره گریه و اشک می‌پردازد. اشک‌های او مانند مرواریدهایی هستند که از مژه‌هایش می‌ریزند و دلش را فدای اشک می‌کند. شاعر از تأثیر اشک بر چهره و دلش سخن می‌گوید و اینکه اشک‌هایش مانند آب شور و تلخ هستند. در نهایت، او آرزو می‌کند که چهره‌اش از جلای اشک صیقلی شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاطفی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و عاشقانه آن برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۵۲۱۴

داده است بس که سینه صافم جلای اشک
گردد به دیده آب مرا از صفای اشک

چون عقد گوهری که شود پاره رشته اش
ریزد مسلسل از مژه ام قطره های اشک

تا همچو تاک پای نهادم درین چمن
ازچشم من بریده نگردید پای اشک

چشم تواین چنین که غفلت شده است سخت
مشکل به زور خنده شود آشنای اشک

کوتاه می شود ز گره رشته، وزگره
گردد دراز رشته بی منتهای اشک

آید به رنگ صفحه تقویم درنظر
رخسار زعفرانیم ازرشته های اشک

چون شمع کز گداز شود خرج اشک گرم
گردید رفته رفته دل من فدای اشک

هر عقده ای که در دل من بود باز کرد
باشد بجا اگر دهم از دیده جای اشک

چون آب تلخ و شور، خورم هر قدر فزون
گردد زیاده چشم مرااشتهای اشک

شد بحر و کان زریزش او جیب و دامنم
آیم برون چگونه زشکر عطای اشک

در آسمان به روز شمارم ستاره را
روزی که چشم آب دهم ازلقای اشک

روی زمین چو صفحه مسطر کشیده ساخت
چشم ترم زکثرت مد رسای اشک

صائب نمی شود رخ مقصود جلوه گر
تا چهره صیقلی نشود از جلای اشک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.