هوش مصنوعی: این شعر بیانگر یادآوری روزهای خوش گذشته است که شاعر در کنار معشوق خود بوده و از امتیازات و آرامش خاصی برخوردار بوده است. او از دوران عشق و اشتیاق، رنج‌های عشق، و تغییر روزگار به هجران می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبایی مانند شبنم، گلستان، و عندلیبان، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۴۰

یاد ایامی که رو برروی جانان داشتم
آبرویی همچو شبنم در گلستان داشتم

باغبان بی رخصت من گل نمی چید از چمن
امتیازی در میان عندلیبان داشتم

شاخ گل یک آب خوردن غافل از حالم نبود
برگ بخت سبز برسر در گلستان داشتم

هر سحر کز خار خار عشق می جستم زجا
همچو گل بر سینه صد زخم نمایان داشتم

این زمان آمد سرم بر سنگ ورنه پیش ازین
بالش آسایش از زانوی جانان داشتم

بوی گل بیرون نمی برد از چمن دزد نسیم
پاسبانی در بن هر خار پنهان داشتم

سرمه را دست خموشی بر دهان من نبود
راه حرفی پیش آن چشم سخندان داشتم

هر غباری کز سرکوی تو می رفتم به چشم
منت روی زمین بر دوش مژگان داشتم

صائب آن روزی که می خندیدم از وصلش چو صبح
کی خبر از روزگار شام هجران داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.