۲۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۲۸

به صورت گر چه بر رخسار مه رویان نظر دارم
ولی در عالم معنی نظر جای دگر دارم

نباشد ننگ اگر عاجز کشی ارباب همت را
به آهی می توانم چرخ را از پیش بردارم

ز مشت خاک آتشدست من دامن کشان مگذر
که چون خشت خم می فتنه ها در زیر سر دارم

گره وا می کنم از کار مردم، دست شمشادم
نه سروم کز رعونت دست دایم بر کمر دارم

به خاموشی ز سر وا می کند شور قیامت را
سر شوریده ای کز فکر او در زیر پر دارم

چه خواهم کرد با گرداب این بحر خطر صائب
چو من از گردش چشم حبابی صد خطر دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.