هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و دردهای درونی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که با گذشت زمان، بیماری‌اش سنگین‌تر می‌شود و هرچه درد خود را با دیگران در میان می‌گذارد، گوش‌های شنوایی نمی‌یابد. او از عشق و بی‌خودی ناشی از آن سخن می‌گوید و از وسواس و حیرتی که بر او چیره شده است. در نهایت، شاعر به خون‌آلودگی دل خود اشاره می‌کند و این که چگونه ساده‌لوحی او را به این وضعیت کشانده است.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و روان‌شناختی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، اشاره به رنج‌های درونی و عشق پیچیده، مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۵۵۹۵

نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم
سفیدی می کند راه فنا از هر سر مویم

از آن بیماری من می شود هر روز سنگین تر
که گیرد گوش خود با هر که درد خویش می گویم

بود در دیده حق بین من دیر و حرم یکسان
ندارد سنگ کم در پله بینش ترازویم

از آن ساغر که در آغازش عشق از دست او خوردم
همان بیخود شوم هر گاه دست خویش می بویم

کلید از خانه دارد قفل وسواس و من از حیرت
گشاد عقده دل را از هر بیدرد می جویم

می گلگون چه سازد با دل پر خون من صائب؟
که من از ساده لوحی خون به خون پیوسته می شویم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.