هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و متناقضی مانند درد، عشق، امید و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از رنج‌ها و داغ‌های زندگی می‌گوید، اما در عین حال به نور دل و امید نیز اشاره می‌کند. او از عشق و وصال سخن می‌گوید، ولی با گریه و تلخی نیز همراه است. تصاویر شعری مانند دریا، صدف، کعبه، و جام به غنای متن افزوده‌اند.
رده سنی: 16+ متن از مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی برخوردار است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند عصیان، درد، و گریه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۹۷

به اشک از اطلس افلاک داغ شام می شویم
به نور دل، سیاهی از رخ ایام می شویم

ز خاموشی بهاری در دل خود چون صدف دارم
که در دریای تلخ از آب شیرین کام می شویم

لباس کعبه شد از داغ عصیان پرده های دل
من از غفلت به ظاهر جامه احرام می شویم

به ابر نو بهاران نسبت من نیست بینایی
که من از گریه مستانه خط جام می شویم

هلاک من بود در جلوه مستانه ساقی
به آب خضر دست از جان بی آرام می شویم

ز پیغام وصالش نیست بیجا گریه تلخم
که قاصد را ز لب شیرینی پیغام می شویم

به درد آرد دل صیاد را از لاغری صیدم
غبار بال و پر از آب چشم دام می شویم

همان از طاعت من بوی کیفیت نمی آید
اگر سجاده خود در می گلفام می شویم

ندارد مو شکافی حاصلی غیر از پریشانی
ازین خواب پریشان، دیده خود کام می شویم

همان قدمی کشد چون سبزه از آب روان صائب
ز دل چندان که نقش آرزوی خام می شویم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.