هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های پیچیده، به توصیف معشوق و تأثیر او بر جهان می‌پردازد. شاعر از زلف سرکش، چهره‌ی زیبا، و سایه‌ی دلنواز معشوق سخن می‌گوید و تأثیر او را بر طبیعت و انسان‌ها توصیف می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند قیامت و خاک نیز در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به دانش ادبی و بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۸۱

می کشد دامن چو زلف سرکش او بر زمین
می نهد در چین ز غیرت ناف و آهو بر زمین

گل چه حد دارد تواند چهره شد با عارضش؟
آن که مالید آفتاب و ماه را رو بر زمین

خفتگان خاک را صبح قیامت می شود
سایه هر جا افکند آن قد دلجو بر زمین

خوشه چینان خوشه پروین به دامن می برند
هر کجا ریزد عرق از چهره او بر زمین

پنجه خورشید می گردد گریبانگیر خاک
پای خود هر جا گذارد آن پریرو بر زمین

پاک می سازد ز دین و دل بساط خاک را
چون کشد دامان ناز آن عنبرین مو بر زمین

پشت دست عجز، ماه عید با آن سرکشی
می گذارد پیش طاق آن دو ابرو بر زمین

تا دکان حسن او شد باز در مصر وجود
از کسادی می زند یوسف ترازو بر زمین

من کیم تا آرزوی خواب آسایش کنم؟
آسمان نگذاشت در جایی که پهلو برزمین

کی مربع می نشیند در صف دانشوران؟
پیش استاد آن که ننشیند دو زانو بر زمین

غوطه زد در خاک تا تیر هوایی شد بلند
سرکشان را زود می مالد فلک رو بر زمین

در برومندی نسازد هر که دلها را خنک
می کند صائب گرانی سایه او بر زمین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.