هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از جفای معشوق شکایت دارد اما در عین حال، عشق و وفاداری خود را ابراز می‌کند. شاعر از ناامیدی و تلخی‌های عشق سخن می‌گوید، اما همچنان حاضر است برای معشوق هر فداکاری‌ای بکند. در برخی ابیات نیز به مضامین عرفانی مانند توکل به خدا و پذیرش تقدیر اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشند.

غزل شمارهٔ ۶۵۴۲

مپسند پر ز داغ کنم از جفای تو
آن کیسه ها که دوخته ام بر وفای تو

در جبهه ستاره من این فروغ نیست
یارب به طالع که شدم مبتلای تو؟

طومار شکوه را نکنم طی به حرف و صوت
تا همچو زلف سرنگذارم به پای تو

پیمانه ای که دست تو باشد در آن میان
گر زهر قاتل است بنوشم برای تو

هر چند می کشد ز درازی به روی خاک
دست که می رسد به دو زلف رسای تو؟

آب خضر ز چشمه سوزن روان شود
آید چو در حدیث لب جانفزای تو

شرم تو گفتم از خط شبرنگ کم شود
یک پرده هم فزود ز خط بر حیای تو

بیگانه پروری چو تو در کاینات نیست
بیچاره عاشقی که شود آشنای تو

شادم به مرگ خود که هلاک تو می شوم
با زندگی خوشم که بمیرم برای تو

دایم به روی دست دعا جلوه می کنی
هرگز ندیده است کسی نقش پای تو

هرگز ز ناز اگر چه به دنبال ننگری
افتاده اند هر دو جهان در قفای تو

بسیار در لطافت دل سعی می کنی
از پرده دل است همانا قبای تو

بیگانه وار می نگری در مثال خویش
من چون کنم به این دل دیرآشنای تو؟

فارغ بود ز جلوه رنگین نوبهار
هر کس که چید گل ز خزان حنای تو

خط هم دمید و گوش نکردی به حرف من
داد مرا مگر ز تو گیرد خدای تو

گر بشنوی ازو دو سه حرفی چه می شود؟
صائب چها شنید ز مردم برای تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.