هوش مصنوعی: متن بالا شعری است که از تصاویر و استعاره‌های غنی برای بیان احساسات عمیق مانند اندوه، تنهایی، و ناامیدی استفاده می‌کند. شاعر با به‌کارگیری عناصر طبیعی مانند سنگ، خوناب، و بیابان، حس گره‌خوردگی و درماندگی را منتقل می‌کند. این شعر به‌صورت نمادین به موانع عاطفی و ذهنی اشاره دارد که مانع از رسیدن به آرامش یا آزادی می‌شوند.
رده سنی: 16+ متن از مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی استفاده می‌کند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا ناملموس باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به‌کاررفته (مانند زخم، خوناب، و تنگناهای ذهنی) ممکن است برای کودکان یا نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین یا ناراحت‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۷۳

در گلویم اشک رنگارنگ می گردد گره
کاروان در راههای تنگ می گردد گره

نیست آغوش فلاخن جای لنگ سنگ را
در سر مجنون کجا فرهنگ می گردد گره؟

از تراوش زخم اگر مانع شود خوناب را
شکوه هم در سینه های تنگ می گردد گره

بعد عمری چون صدف گر قطره آبی خورم
در گلوی تشنه ام چون سنگ می گردد گره

در بیابانی که من چون گردباد افتاده ام
راه می پیچد به خود، فرسنگ می گردد گره

نعره از مستان تراوش می کند بی اختیار
نغمه کی در ساز سیر آهنگ می گردد گره؟

در کمان پیوسته می آید مرا بر سنگ تیر
در دهان حرف من دلتنگ می گردد گره

لنگر طاقت حریف خرده اسرار نیست
این شرار شوخ کی در سنگ می گردد گره؟

پیچ و تابی موی آتشدیده را لازم بود
گردرویش زان خط شبرنگ می گردد گره

از دل خونگرم من دامن کشیدن مشکل است
نقش بر آیینه ام چون زنگ می گردد گره

مرغ را در بیضه بال و پر گشودن مشکل است
فکر صائب در زمین تنگ می گردد گره
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.