۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۲۴

کی بخت خفته وا کند از کار ما گره؟
از رشته هیچ کس نگشاید به پا گره

از ناخن هلال طرب وا نمی شود
عهدی که بسته است به ابروی ما گره

در دل هزار مطلب و یارای حرف نه
صد عقده بیش دارم و دست از قفا گره

با سخت گیری فلک سفله چون کنیم؟
با ناخن شکسته چه سازیم با گره؟

ناخن نماند در سر انگشت شانه را
در زلف و کاکل تو همان جابجا گره

از ابروی تو چین به دم تیغ تکیه زد
از کاکلت فتاد به دام بلا گره

تا چند سایه بر سر این ناکسان کند؟
ای کاش می فتاد به بال هما گره!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.