هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و هوس خود سخن میگوید و آرزو میکند که از ابتدا بیپروا و عاشق پیشه بوده تا میتوانست با معشوق خود آزادانه رفتار کند. او از محدودیتهای اخلاقی و شرم که مانع نزدیکی به معشوق شده، گلایه دارد و تصور میکند که اگر این موانع نبودند، رابطهای عمیقتر و صمیمیتر با معشوق خود داشت.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و هوسآلود است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب باشد. همچنین، برخی از اشارات به رابطههای عاطفی و محدودیتهای اخلاقی نیازمند درک بالاتری از روابط انسانی است.
غزل شمارهٔ ۶۷۱۶
کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی
تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی
گاه در پای تو بیخود چون زمین افتادمی
گاه بر گرد سرت چون آسمان گردیدمی
این که می بوسم زمین از دور و حسرت می برم
گاه دست و گاه پا و گاه لب بوسیدمی
پاکدامانی مرا در پرده دارد، ورنه من
با تو در خلوت سرای قرب می نوشیدمی
پاس ناموس محبت گر نمی شد خار راه
با تو چون گل در ته یک پیرهن خوابیدمی
گر عنان شرم را چون زلف از کف دادمی
رشته جان را بر آن موی کمر پیچیدمی
گر دهن می داشتم چون طوطیان در عاشقی
زان لب شیرین سخن من هم شکر نوشید می
بند ننهادی اگر بر دست و پایم شرم عشق
بی حجاب از نخل او من هم ثمر برچیدمی
زخم دندان ندامت خون من کی ریختی؟
آخر این کار را گر روز اول دیدمی
کافرم گر با تو می کردم به یک مسجد نماز
آنچه امروز از تو فهمیدم اگر فهمیدمی
آن خدا ناترس را بر جان من کی می گماشت؟
عشق بی زنهار، اگر من از خدا ترسیدمی
در محبت این که کوشیدم به جان عمر دراز
چند روزی کاش صائب در هوس کوشیدمی
تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی
گاه در پای تو بیخود چون زمین افتادمی
گاه بر گرد سرت چون آسمان گردیدمی
این که می بوسم زمین از دور و حسرت می برم
گاه دست و گاه پا و گاه لب بوسیدمی
پاکدامانی مرا در پرده دارد، ورنه من
با تو در خلوت سرای قرب می نوشیدمی
پاس ناموس محبت گر نمی شد خار راه
با تو چون گل در ته یک پیرهن خوابیدمی
گر عنان شرم را چون زلف از کف دادمی
رشته جان را بر آن موی کمر پیچیدمی
گر دهن می داشتم چون طوطیان در عاشقی
زان لب شیرین سخن من هم شکر نوشید می
بند ننهادی اگر بر دست و پایم شرم عشق
بی حجاب از نخل او من هم ثمر برچیدمی
زخم دندان ندامت خون من کی ریختی؟
آخر این کار را گر روز اول دیدمی
کافرم گر با تو می کردم به یک مسجد نماز
آنچه امروز از تو فهمیدم اگر فهمیدمی
آن خدا ناترس را بر جان من کی می گماشت؟
عشق بی زنهار، اگر من از خدا ترسیدمی
در محبت این که کوشیدم به جان عمر دراز
چند روزی کاش صائب در هوس کوشیدمی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.