۱۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۳۵

از خودی چشم بپوشان اگر اهل دینی
که خدابین نشود دیده هر خودبینی

در سرانجام سفر باش که از سنگ مزار
خیمه بیرون زده خوش قافله سنگینی

سازد از سینه پرجوش جهان را خوشوقت
هر که از خشت کند چون خم می بالینی

زود باشد که ز یک ناله به فریاد آید
آن که چون کوه سپرده است به خود تمکینی

می که در روی سپر چین نگذارد ز نشاط
نیست ممکن ز جبین تو گشاید چینی

گرچه سر در سر گفتار نهادم صائب
نشنیدم ز کسی از ته دل تحسینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.