هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازه سبک هندی، با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه، به بیان دردها و رنج‌های عاشقانه و عرفانی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند زلف، حلقه‌ی گوش، قفس، آینه، کبک و برگ گل، احساساتی مانند عشق، رنج، اسارت، بیهودگی و رسوایی را به تصویر می‌کشد. در نهایت، شاعر از زمزمه‌های پردازنده‌ی دل خود می‌گوید که به خون تبدیل شده‌اند، تا این غزل را از طبع سخن‌ساز خود بکشد.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل استفاده از زبان نمادین و مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، برای درک و لذت بردن از آن، به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۹۴۹

دستی به سر زلف خود از ناز کشیدی
تا حلقه به گوش که دگر باز کشیدی

شد بر لب دریاکش من مهر خموشی
جامی که ز منصور سخن بازکشیدی

در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
بس نیست ترا آنچه ز پرواز کشیدی؟

ای آینه در روی زمین دیدنیی نیست
بیهوده چرا منت پرداز کشیدی؟

جز سرمه که برخاست به تعظیم تو از جای؟
چندان که درین انجمن آواز کشیدی

ای کبک لب از خنده بیهوده نبستی
تا رخت به سرپنجه شهباز کشیدی

چون برگ گل افزود به رسوایی نکهت
هر پرده که بر چهره این راز کشیدی

خون گشت دل زمزمه پرداز تو صائب
تا این غزل از طبع سخنساز کشیدی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.