۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

گر چنین ابروی او ره می زند اصحاب را
رفته رفته طاق نسیان می کند محراب را

از شبیخون حوادث عشقبازان غافلند
می کند خون در جگر صید حرم قصاب را

سیر چشمان خیال از فکر وصل آسوده اند
می گزد می شیرمست پرتو مهتاب را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲ - قطعه (در) تاریخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.