هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از تلخیهای عشق و تأثیرات آن بر فرد عاشق میگوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند «زهر چشم»، «تبسم»، و «نمک تلخی بادام»، احساسات عمیق و پیچیده را بیان میکند. همچنین، اشاره به داستان فرهاد و شیرین به عنوان نمادی از عشق پررنج و فداکاریهای بیثمر دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رنج و فداکاری در عشق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۲۹
هر که شبها ز سر زانوی خود بالین کرد
غنچه سان جیب و بغل پرسخن رنگین کرد
زهر چشمش چه عجب گر به تبسم کم شد؟
به نمک تلخی بادام توان شیرین کرد
آه ازین عشق ستم پیشه که با چندین سعی
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین کرد
غنچه سان جیب و بغل پرسخن رنگین کرد
زهر چشمش چه عجب گر به تبسم کم شد؟
به نمک تلخی بادام توان شیرین کرد
آه ازین عشق ستم پیشه که با چندین سعی
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.