۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۴

تیر از فراق شست تو می کرد ناله دوش؟
یا بال عندلیب پر این خدنگ بود

از آبیاری عرق شرم، روی او
تا آفتاب زرد خزان لاله رنگ بود

امشب که شوخی هوسش آرمیده بود
جان شراب بر لب ساغر رسیده بود

درد طلب بلاست، وگرنه رفیق خضر
لب تشنگی خویش در آیینه دیده بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.