هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که خاطرات و جلوههای معشوق از ذهنش پاک نمیشود. او از تأثیر عمیق معشوق بر وجود خود میگوید و حتی در ابیات آخر، به شدت عشق و دلبستگی خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی ابیات مانند «هر عضو من چو برگ گل از هم جدا شود» میتوانند حاوی مفاهیم احساسی شدید باشند که برای سنین پایین مناسب نیست.
شمارهٔ ۳۹۶
خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود
دلسوزی رخ تو ز یادم نمی رود
هر جلوه ای که دیده ام از سروقامتی
چون مصرع بلند ز یادم نمی رود
(هرگه لبت به خنده تبسم ادا شود
هر عضو من چو برگ گل از هم جدا شود)
(پیکان یار را نتواند به خود گرفت
گر استخوان من همه آهن ربا شود)
دلسوزی رخ تو ز یادم نمی رود
هر جلوه ای که دیده ام از سروقامتی
چون مصرع بلند ز یادم نمی رود
(هرگه لبت به خنده تبسم ادا شود
هر عضو من چو برگ گل از هم جدا شود)
(پیکان یار را نتواند به خود گرفت
گر استخوان من همه آهن ربا شود)
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.