۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۰

تا صدق طلب خضر من آبله پا بود
هر موجه ای از ریگ روان قبله نما بود

از کشمکش عشق رسیدیم به دولت
این اره به فرق سر ما بال هما بود

سر داد به صحرا دل دیوانه ما را
آن گنج که در گوشه ویرانه ما بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.