۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۵

خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من
داغ دارد مهر تابان را صفای داغ من

نیست گر صحرای محشر سینه گرمم، چرا
می پرد چون نامه هر سو پنبه های داغ من؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.