هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که جامش را از شراب پر کند تا با مستی، ننگ و نام و تعلقات دنیوی را فراموش کند. او به دنبال شرابی است که جانش را از قید خود رها سازد و او را به بی‌خودی برساند. شاعر همچنین از پیک سبک‌بار می‌خواهد که سلام و مدحش را به دریادار وادی عدم برساند و در پایان، شعر را با اشاره به پیر صومعه به پایان می‌برد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اشاره به شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'عدم' و 'رهایی از خود' نیاز به بلوغ فکری برای درک دارند.

حُسن ختام

الا یا ایها الساقی! ز می پُر ساز جامم را
که از جانم فرو ریزد، هوای ننگ و نامم را

از آن می ریز در جامم که جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستی، هسته نیرنگ و دامم را

از آن می ده که جانم را ز قید خود رها سازد
به خود گیرد زمامم را، فرو ریزد مقامم را

از آن می ده که در خلوتگه رندان بیحرمت
به هم کوبد سجودم را، به هم ریزد قیامم را

نبودی در حریمِ قدسِ گلرویان میخانه
که از هر روزنی آیم، گلی گیرد لجامم را

روم در جرگه پیران از خود بی‏خبر، شاید
برون سازند از جانم، به می افکار خامم را

تو ای پیک سبکباران دریای عدم، از من
به دریادارِ آن وادی، رسان مدح و سلامم را

به ساغر ختم کردم این عدم اندر عدم نامه
به پیرِ صومعه برگو: ببین حُسن ختامم را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:عید نوروز
گوهر بعدی:جان جهان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.