هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید، از رنجهای عاشق سوخته و ناامیدیهای او مینالد، و در نهایت به جستوجوی دادخواهی و آرامش در دلدار اشاره میکند. او زیبایی معشوق را بینظیر و دیگران را در مقایسه با او ناچیز میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
عاشق سوخته
پرده بردار ز رخ، چهرهگشا ناز بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است
دست از دامنت ای دوست، نخواهم برداشت
تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است
همه خوبان برِ زیباییات ای مایه حُسن،
فیالمثل، در برِ دریای خروشان چو خس است
مرغ پر سوخته را نیست نصیبی ز بهار
عرصه جولانگه زاغ است و نوای مگس است
داد خواهم، غم دل را به کجا عرضه کنم؟
که چو من دادستان است و چو فریاد رس است
این همه غلغل و غوغا که در آفاق بوَد
سوی دلدار، روان و همه بانگ جرس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است
دست از دامنت ای دوست، نخواهم برداشت
تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است
همه خوبان برِ زیباییات ای مایه حُسن،
فیالمثل، در برِ دریای خروشان چو خس است
مرغ پر سوخته را نیست نصیبی ز بهار
عرصه جولانگه زاغ است و نوای مگس است
داد خواهم، غم دل را به کجا عرضه کنم؟
که چو من دادستان است و چو فریاد رس است
این همه غلغل و غوغا که در آفاق بوَد
سوی دلدار، روان و همه بانگ جرس است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:رخ خورشید
گوهر بعدی:مذهب رندان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.