هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از ناصرخسرو بیانگر ناتوانی انسان در درک حقایق عالم به دلیل محدودیت‌های خود است. شاعر از نادیده گرفتن حقیقت توسط انسان‌ها، نیاز به بصیرت برای دیدن نور الهی، و عشق و سرگردانی در وادی عشق سخن می‌گوید. همچنین، او بر اهمیت سکوت و تواضع در برابر عظمت الهی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارند.

رخ خورشید

عیب از ما است، اگر دوست ز ما مستور است
دیده بگشای که بینی همه عالم طور است

لاف کم زن که نبیند رخ خورشید جهان
چشم خفاش که از دیدن نوری کور است

یا رب، این پرده ی پندار که در دیده ی ماست
باز کن تا که ببینم همه عالم نور است

کاش در حلقه ی رندان خبری بود ز دوست
سخن آنجا نه ز ناصر بود از منصور است

وای اگر پرده ز اسرار بیفتد روزی
فاش گردد که چه در خرقه این مهجور است

چه کنم تا به سر کوی توام راه دهند؟
کاین سفر توشه همی ‏خواهد و این ره دور است

وادی عشق که بی هوشی و سرگردانی است
مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است

لب فرو بست هر آن کس رخ چون ماهش دید
آنکه مدحت کند از گفته ی خود مسرور است

وقت آن است که بنشینم و دم در نزنم
به همه کون و مکان مدحت او مسطور است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مکتب عشق
گوهر بعدی:عاشق سوخته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.