هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بیتوجهی معشوق در عذاب است. شاعر از غم پنهان، اشک سرخ و آتش دل سخن میگوید و از معشوق میخواهد که اگر خودش را نمیبیند، دستکم به آثار رنج او توجه کند. در پایان، شاعر با چالشی از معشوق میخواهد که اگر مرد میدان است، وارد نبرد شود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، غم و چالشهای عاطفی است که درک آنها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و احساسات شدید ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
اخگر غم
آنکه ما را جفت با غم کرد، بنشانید فرد
دیدی آخر پرسشی از حال زار ما نکرد؟
بر غَمِ پنهانْ اگر خواهی گواهی آشکار
اشک سرخم را روان بنگر تو بر رخسار زرد
آتش دل را فرو بنشانم ار با آب چشم
بر دو عالم اخگر غم میزنم با آه سرد
گر نه خود، رخسار زیبای تو دید اندر چمن
گرد باد اندر رُخ گل می فشانَد از چه گرد؟
می نیارم ز آستانت روی خود برداشتن
گر دو صد بارم ز کوی خویشتن، سازی تو طرد
بشنوم گر، با من بیدل تو را باشد ستیز
جان به کف بگرفته بشتابم به میدان نبرد
هندی این بسرود هرچند اوستادی گفته است:
مرد این میدان نیم من، گر تو خواهی بود مرد
دیدی آخر پرسشی از حال زار ما نکرد؟
بر غَمِ پنهانْ اگر خواهی گواهی آشکار
اشک سرخم را روان بنگر تو بر رخسار زرد
آتش دل را فرو بنشانم ار با آب چشم
بر دو عالم اخگر غم میزنم با آه سرد
گر نه خود، رخسار زیبای تو دید اندر چمن
گرد باد اندر رُخ گل می فشانَد از چه گرد؟
می نیارم ز آستانت روی خود برداشتن
گر دو صد بارم ز کوی خویشتن، سازی تو طرد
بشنوم گر، با من بیدل تو را باشد ستیز
جان به کف بگرفته بشتابم به میدان نبرد
هندی این بسرود هرچند اوستادی گفته است:
مرد این میدان نیم من، گر تو خواهی بود مرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غم یار
گوهر بعدی:سفر عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.