هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و فراق یار می‌گوید و درد دوری و اشتیاق دیدار را بیان می‌کند. او از زلف یار و میخانه و ساقی سخن می‌گوید و خود را رندی بی‌نام و نشان می‌داند که عشقش همچون روزگار جوانی است. همچنین، از نامه‌های پراکنده و شبانی در کوی یار سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

راز نهان

داستان غم من راز نهانی باشد
آن شناسد که ز خود یکسره فانی باشد

به خمِ طره زلفت نتوانم ره یافت
آن تواند که دلش آنچه تو دانی، باشد

ساغری از خُم میخانه مرا باز دهید
که تواند که در این میکده بانی باشد؟

گردِ دلدار نگردد، غم ساقی نخورد
غیر آن رند که بی نام و نشانی باشد

گرچه پیرم؛ به سر زلف تو ای دوست، قسم
در سرم، عشق چو ایّام جوانی باشد

دورم از کوی تو، ای عشوه‏گر هر جایی
که نصیبم ز رُخت، نامه پرانی باشد

گر شبانان به سر کوی تو آیند و روند
خرّم آن دم که مرا شغل، شبانی باشد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فارق از عالم
گوهر بعدی:مژده وصل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.