هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حضور یار و تأثیر عمیق او بر محیط و جان شاعر سخن میگوید. شاعر با توصیف بوی گل و جشن در باغ، یاد یار را زنده میکند و از ذکر او در همه جا سخن میگوید. او از یار به عنوان سرو دلآرا و روح جانافزا یاد میکند و دعوت به رهایی از قفس و دردها میکند. شاعر همچنین از نوشیدن جامی که در آن نشانهای از یار است، سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رهایی از قفس و دردها نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات دارد.
سایه لطف
بوی گل آید از چمن، گویی که یار آنجا بود
در باغ جشنی دلپسند از یاد او، بر پا بود
بر هر دیاری بگذری، بر هر گروهی بنگری
با صد زبان، با صد بیان، در ذکر او غوغا بود
آن سرو دل آرای من، آن روح جان افزای من
در سایه لطفش نشین کاین سایه دل آرا بود
این قفلها را باز کن، از این قفس پرواز کن
انجام را آغاز کن کآنجا ز یار آوا بود
این تارها را پاره کن و این دردها را چاره کن
آواره شو، آواره کن از هر چه هستیزا بود
بردار این ارقام را، بگذار این اوهام را
بستان ز ساقی جام را، جامی که در آن لا بود
در باغ جشنی دلپسند از یاد او، بر پا بود
بر هر دیاری بگذری، بر هر گروهی بنگری
با صد زبان، با صد بیان، در ذکر او غوغا بود
آن سرو دل آرای من، آن روح جان افزای من
در سایه لطفش نشین کاین سایه دل آرا بود
این قفلها را باز کن، از این قفس پرواز کن
انجام را آغاز کن کآنجا ز یار آوا بود
این تارها را پاره کن و این دردها را چاره کن
آواره شو، آواره کن از هر چه هستیزا بود
بردار این ارقام را، بگذار این اوهام را
بستان ز ساقی جام را، جامی که در آن لا بود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:پردهنشین
گوهر بعدی:دریای فنا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.