هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و ناامیدانه خود به معشوق سخن می‌گوید. او تمام وجودش را وقف عشق کرده و جز یاد و خیال معشوق، چیزی در زندگی ندارد. درد فراق و نبودن معشوق، او را به شدت آزرده و حتی در خواب هم آرامش ندارد. شاعر احساس می‌کند که بدون معشوق، زندگی برایش پوچ و بی‌معناست و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جای خالی او را پر کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و پوچی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر سنگین باشد.

محراب عشق

جز خم ابروی دلبر، هیچ محرابی ندارم
جز غم هجران رویش، من تب و تابی ندارم

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش
حسرت این خواب در دل ماند، چون خوابی ندارم

سر نهم بر خاک کویش، جان دهم در یاد رویش
سرچه باشد؟ جان چه باشد؟ چیز نایابی ندارم

با که گویم درد دل را؟ از که جویم راز جان را؟
جز تو ای جان رازجویی، دردِ دل یابی ندارم

تشنه عشق تو هستم، باده جانبخش خواهم
هر چه بینم جز سرابی نیست، من آبی ندارم

من پریشان حالم از عشق تو و حالی ندارم
من پریشان گویم از دست تو آدابی ندارم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نسیم عشق
گوهر بعدی:سایه عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.