هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و دوری از معشوق مینالد و اشتیاق دیدار او را بیان میکند. او از سوختن و ساختن در این غم جانکاه میگوید و امیدوار است روزی پردهگشایی شود و معشوق رخ نشان دهد. شاعر اعلام میکند که اگر معشوع به او اشارهای کند، حتی پس از مرگ نیز شادمان خواهد شد. او همچنین تأکید میکند که جز معشوق پناهی ندارد و از ساقی میخواهد که بادهای از آن خُم پنهان به او بدهد، چرا که او محرم راز است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای شعری ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
محرم راز
در غم هجر رخ ماه تو، در سوز و گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم؟
شب هجران تو آخر نشود، رُخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
آید آن روز که در باز کنی، پردهگشایی؟
تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم
به اشارت، اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نوازیم
گر به اندیشه بیاید که پناهی است به کویت
نه سوی بتکده رو کرده، نه راهی حجازیم
ساقی از آن خُمِ پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم؟
شب هجران تو آخر نشود، رُخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
آید آن روز که در باز کنی، پردهگشایی؟
تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم
به اشارت، اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نوازیم
گر به اندیشه بیاید که پناهی است به کویت
نه سوی بتکده رو کرده، نه راهی حجازیم
ساقی از آن خُمِ پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:سرّ عشق
گوهر بعدی:جام ازل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.