هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر با زبانی عاشقانه و گاه التماسآمیز از معشوق (یا پیر) میخواهد که به او توجه کند، یاریش دهد و با لطف و محبت یا حتی با قهر و ستم، او را از دوری خود نرنجاند. شاعر خود را عاشقی بیمار و نیازمند توصیف میکند و از معشوق میخواهد که با او همراه شود و رنجهایش را تسکین دهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه با بیانی احساسی و پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند باده و ستمکاری میتواند نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فرهنگ داشته باشد.
باده حضور
در لقای رُخش، ای پیر! مرا یاری کن
دستگیری کن و پیری کن و غمخواری کن
از سر کوی تو، مایوس نگردم هرگز
غمزهای، غمزدگان را تو مددکاری کن
هله، با جرعهای از باده میخانه خویش
هوشم از سر ببر، آماده هشیاری کن
گر به لطفم ننوازی و پناهم ندهی
عشوه کن، ناز کن، آغاز ستمکاری کن
عاشقم، عاشقم، افتاده و بیمار توام
لطف کن، لطف، ز بیمار پرستاری کن
تو و سجّاده خویش و من و پیمانه خویش
با من باده زده، هر چه به دل داری، کن
گر نخواهی ز سر لطف نوازی ما را
از درِ قهر برون آی و دل آزاری کن
دستگیری کن و پیری کن و غمخواری کن
از سر کوی تو، مایوس نگردم هرگز
غمزهای، غمزدگان را تو مددکاری کن
هله، با جرعهای از باده میخانه خویش
هوشم از سر ببر، آماده هشیاری کن
گر به لطفم ننوازی و پناهم ندهی
عشوه کن، ناز کن، آغاز ستمکاری کن
عاشقم، عاشقم، افتاده و بیمار توام
لطف کن، لطف، ز بیمار پرستاری کن
تو و سجّاده خویش و من و پیمانه خویش
با من باده زده، هر چه به دل داری، کن
گر نخواهی ز سر لطف نوازی ما را
از درِ قهر برون آی و دل آزاری کن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:رازگشایی
گوهر بعدی:ساحل وجود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.