هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق است که در آن، شاعر از بیقراری و بیتابی خود در فراق معشوق میگوید و همه جا را به جستجوی او میپیماید. او از مسجد و میکده تا بتکده و دیر را میگردد، اما آرامش را تنها در نگاه معشوق مییابد. شاعر با زبانی نمادین، از وحدت وجود و فنا در معشوق سخن میگوید و هستی خود را در نیستی معشوق میبیند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غمزه دوست
جز سر کوی تو ای دوست، ندارم جایی
در سرم نیست، بجز خاک درت سودایی
بر در میکده و بتکده و مسجد و دیر
سجده آرم که تو شاید، نظری بنمایی
مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ
غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی
این همه ما و منی، صوفی درویش نمود
جلوه ای تا من و ما را ز دلم بزدایی
نیستم، نیست، که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
پی هر کس شدم، از اهل دل و حال و طرب
نشنیدم طرب از شاهد بزم آرایی
عاکف درگه آن پرده نشینم، شب و روز
تا به یک غمزه او، قطره شود دریایی
در سرم نیست، بجز خاک درت سودایی
بر در میکده و بتکده و مسجد و دیر
سجده آرم که تو شاید، نظری بنمایی
مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ
غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی
این همه ما و منی، صوفی درویش نمود
جلوه ای تا من و ما را ز دلم بزدایی
نیستم، نیست، که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
پی هر کس شدم، از اهل دل و حال و طرب
نشنیدم طرب از شاهد بزم آرایی
عاکف درگه آن پرده نشینم، شب و روز
تا به یک غمزه او، قطره شود دریایی
۱۵۳۲
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:محراب اندیشه
گوهر بعدی:خلوت مستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.