۳۸۷ بار خوانده شده

آب زندگانی

قد دلجویت اندر گلشن حسن
یکی سروی است کاندر کاشمر نیست

در آیینه من، آب زندگانی
از آن شیرین دهن، پاکیزه تر نیست

سری کان گوی چوگانت نباشد
به چوگانش زنم آن را؛ که سر نیست

اگر تخم محبّت جز تو کارد
ز بیخش بر کَنَم، کان با ثمر نیست

نهال عشقت اندر قلب هندی
به غیر از آه و حسرت، بارور نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نازْپرورد
گوهر بعدی:باده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.