هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و عشق سخن میگوید و بیان میکند که دوری از معشوق، جان و دل او را آشفته کرده است. او از جذبههای عشق و اسارت در زلف یار مینالد و احساس میکند که وجودش در این راه نابود شده است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پرشور است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و ادبیات غنی آن، مناسب سنین نوجوانی به بالا است.
بلای هجران
هیچ دانی که ز هجران تو حالم چون شد؟
جگرم، خون و دلم، خون و سرشکم، خون شد
لب شیرین تو ای می زده، فرهادم کرد
جانم از هر دو جهان، رسته شد و مجنون شد
تار و پودم به هوا رفت و توانم بگسست
تا به تار سر زلف تو، دلم مفتون شد
جگرم، خون و دلم، خون و سرشکم، خون شد
لب شیرین تو ای می زده، فرهادم کرد
جانم از هر دو جهان، رسته شد و مجنون شد
تار و پودم به هوا رفت و توانم بگسست
تا به تار سر زلف تو، دلم مفتون شد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:اگر بگذارد …
گوهر بعدی:گلبرگ تر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.