هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد عشق، جدایی، و ناامیدی از وصال است. شاعر از عشق به عنوان عاملی برای ویرانی دل و جان سخن می‌گوید و از بی‌وفایی روزگار و درد فراق شکوه می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند قربانی شدن در راه عشق، بی‌عدالتی، و مستی و بی‌خودی دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیمی مانند ریختن خون و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۴

دیوانه می کنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسله مشک ناب را

بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال
تو خون من بریز ز بهر ثواب را

بوی وصال در خور این روزگار نیست
ضایع مکن به دلق گدایان گلاب را

ای عشق، شغل تو چو به من ناکسی رسید
آخر کسی نماند چهان خراب را

از چاشنی درد جدایی چه آگهند
یک شب کسان که تلخ نکردند خواب را

طوفان فشان به دیده و قحط وفا به دهر
تقویم حکم کی کند این فتح باب را

تا گفتمش بکش، ز مژه تیغ رانده بود
ما بنده ایم غمزه حاضر جواب را

گر خاطرش به کشتن بیچارگان خوش است
یارب که یار ناوک او کن صواب را

آفت جمال شاهد و ساقی ست بیهده
بدنام کرده اند به مستی شراب را

خونابه می چکاندم از گریه سوز دل
خوش گریه ایست بر سر آتش کباب را

خسرو ز سوز گریه نیارد نگاهداشت
آری سفال گرم به جوش آرد آب را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.