هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق، تأثیر عشق بر جان و دل، و ناامیدی از توبه و رهایی از عشقِ زیبارویان می‌سراید. همچنین، او از غم‌های وجودی و بی‌فایده بودن پندهای رسمی در برابر عشق شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و وجودی، همراه با اشارات به رنج و ناامیدی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. این محتوا برای نوجوانان جوان‌تر ممکن است سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷۶

رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را

تاراج خوبرویی در ملک جان در آمد
آن دل که بود وقتی گویی نبود ما را

پاسنگ خویش بودم در گوشه صبوری
بادی ز سویت آمد اندر ربود ما را

هر روز در شب غم خوش می کند سرایم
آن دیدنی که اول خوش می نمود ما را

از خاک هستی ما گرد عدم برآمد
ای کاشکی نبودی ننگ وجود ما را

ممکن نگشت توبه ما را ز روی خوبان
گیتی به محنت و غم چند آزمود ما را

امروز کو که بیند سر مست و بت پرستم
آن کو به نیکنامی دی می ستود ما را

تیغی ز درد باید محنت زدای عاشق
کز صیقل محبت نتوان زدود ما را

خسرو چو نیست زآنهاکز تو برد به کشتن
این پندهای رسمی دادن چه سود ما را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.